مشاهده RSS Feed

وبلاگ من

هر روز کمرنگ تر از دیروز...

به این مطلب امتیاز بدهید
توسط در تاریخ دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۱ در ساعت ۱۶:۰۴ (9920 نمایش ها)
می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم...
هر جا که میرم، آخرش دلم برای کنج اتاق خودم و سینی چای مادر تنگ میشه. فقط راه خونه رو بلدم.
یک سال پیش نوشتم:
آری می شود
می شود با خیال تو
تمام جاده های جهان را پیمود
تنها به من بگو
در کدام آبادی پنهان شده ای؟
به کسی نگو
من از جغرافیای جهان
فقط راه خانه ام را بلدم...
از
با
بی
تو
بودن
خسته ام...

برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
شخصی

نظرات

    زیبا بود.





    خنده هایم شکلاتی شده اند ... خالص خالص ... تلخ تلخ!
    نقل قول نوشته اصلی توسط nasim.h
    زیبا بود.





    خنده هایم شکلاتی شده اند ... خالص خالص ... تلخ تلخ!
    مرسی عزیزم