مشاهده RSS Feed

لا له سیاه

ماجرای پسر 2........................

به این مطلب امتیاز بدهید
توسط در تاریخ یکشنبه ۳۰ تیر ۹۲ در ساعت ۱۴:۲۵ (1220 نمایش ها)
یه روز تو نونوایی مشغول به کار بودم.نونوایی بابام !! هیچی یه دونه اگهی استخدام انداختن توی نون وایی منم شروع کردم خوندن گفتم: ( بیا به مرادت زسیدی ) درحال خوندن بودم که بابام یه پس گردنی نون اب دار زد پس کلم .....منو میگی !! نه میتونتم داد بزنم نه هیچی !! کلام و برداشتم پیشبندمو در اوردم کوبیدم زمین گفتم دیگه اینجا کار نمیکنم !!! رفتم خونه !! تمام روز داشتم بهش فکر میکردم !! شب که بابام امود حسابی سرخم کرد...........!! منم بیخیال.............!! صبح بلندشدم رفتم پیتزا فروشی ...گفتم: ( سلام ..من برای استخدام امدم !) گفتن : ( این مدارک مورد نیاز !!) گرفتم و رفتم توی پارک نشستم ....!! شروع کردم خوندم !!(خب لیسانس دارم .... اینو دارم اونو دارم ....رسیدم باصل مطلب !!موتورررررررررررررررررررر رررررر!!) یاد موتور دوستم افتادم ............. رفتم موتور دوستم و گرفتم البته با ماهی 50 تومان کرایه !! شروع بکار کردم گذشت وگذشت ...............تا یه روز با موتور تصادف کردم ...........راهی بیمارستان شدم ............ خب پدرم خرابکاری منو صاف وصوف کردووووووو دوباره رفتم نون وایی پدرم شروع به کار کردم ..........البته با حقوق 2 بار پس گردنی در روز................
برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
سرگرمی

نظرات

    ممنون خواهری