دلـتنگی هایـم را زیـر دوش حمّــام می بَـرم ..، بُـغـضـم را … میـان شُـرشُـر آبِ داغ می تـرکـانـم، تا همـه فـکـر کننـد ..؛ قرمـزیِ چشمـانـم از دم کـردنِ حمّـام است ..!.!