تا قلم میگیرمفراموش میکنمآن همه احساسی که تا ثانیه ای پیشمغزم ، سنگینبا خود حمل میکرد...دیگر خجالت میکشماز قلم !احساسات من محکوم به حبس شدن و حمل شدنندنه نوشتن و خوانده شدن!